ماه را مینویسم
ومهتاب جای خالی تو را نشان میدهد ...
ماه را مینویسم
ومهتاب جای خالی تو را نشان میدهد ...
وقتی به اسمان می نگرم
بی تو
همان اسمانی است
که اینجا مینویسم ...
کافیست ..
چمدانهایت را ببندی
تا حاضر شوند ..
همه برای از یاد بردنت ...
من سالهاست مرده ام
فقط به یاد خاطرات تو تکان میخورم ...
از فراغت ..
گلویم صاعقه و ابر دارد
چشمانم نیز باران ...
واقعا دنیا دو روز است
آن از دیروز که آمدی
واین هم امروز
که میروی ...
همین جا درون شعر هایم بمان
تا تکرارغریبانه ی جدایی را شکست دهیم ...
هر بارکه می بینمت ..
اشک سرازیر میشود
و دوباره شفاف تر می بینمت ...
دلم میخواهد
دوباره نگاهم کنی
تا به یاد اورم
هنوز زنده ام ....
به این نتجه رسیده ام
که فقط مرد گریه میکند
به دوش کشیدن بغض کار هر کس نیست ....
تعداد صفحات : 4